بوسه ی باد خزونی با هزار نامهربونی زیر گوش برگ تنها میگه طعمه ی خزونی
برگ سبز و تر و تازه رنگ سبزش می بازه
غرق بوسه های باد و وحشت روز های تازه
میکنه دل از درخت و میشه آواره ی کوچه، کوچه ای که یادگاره روزهای رفته و پوچه
میشینه گوشه ی کوچه چشم به آسمون میدوزه
میکنه یاد گذشته دلش از غصه میسوزه
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |